فرشته ی زندگیم...

اجی جونم...

همیشه چوب سوختنی نیست .... گاهی ادما چوب سادگیشونو میخورن....

منم از اون دسته ادما بودم.....

نوشته شده در دو شنبه 23 دی 1392برچسب:,ساعت 18:28 توسط محدثه| 3 نظر |

خدا جونم عاشقتمممممممممم...

نوشته شده در دو شنبه 16 دی 1392برچسب:,ساعت 18:22 توسط محدثه| يک نظر |

مامان جونم.....

خیلی دوست دارم

بابا جونم ....

خیلی دوست دارم...

داداشای گلم ....

دوستون دارم...

فرشته ی زندگیم ...

اجی یکی یدونم...

که جای اجی نداشتمو پر کردی.... عاشقتم

زندگی من فقط اینا هستن نه کس دیگه ای؟!

نوشته شده در شنبه 14 دی 1392برچسب:,ساعت 16:58 توسط محدثه| 2 نظر |

خدایا منو ببخش من روزی مورچه ای رو مسخره میکردم که عاشق یه تفاله چایی بود....

خودم رو فراموش کرده بودم که عاشق اشغالی مثل اون بودم...گریه

 

نوشته شده در شنبه 14 دی 1392برچسب:,ساعت 16:55 توسط محدثه| يک نظر |

خیلی دلم گرفته....

این روزا خیلی سخت میگذرن تو دلم یه بغضی که نمیدونم چه جوری محارش کنم فقط میدونم خیلی دلم پره ه ه.....

میشه گریه کنم؟؟؟

نوشته شده در شنبه 14 دی 1392برچسب:,ساعت 16:52 توسط محدثه| نظر بدهيد |

روزی از استاد پرسیدم؟ایا قلب شکسته باز هم میتواند عاشق شود؟

استاد گفت:ایا شما باشکستن لیوان از اب خوردن دست میکشید؟

نوشته شده در جمعه 6 دی 1392برچسب:,ساعت 13:43 توسط محدثه| نظر بدهيد |

تنهای تنها بودم....

خیلی تنها

تا یه روز خدا برام یه فرشته فرستاد

اون فرشته ی داداشم بود

حالا الان اجی خودم شده.....

اجی جونم خیلی دووووووووووست دارم..

همیشه پیشم بمون!!!

نوشته شده در جمعه 6 دی 1392برچسب:,ساعت 13:27 توسط محدثه| يک نظر |

روزی استاد امد ودر تخته کلاس دو خط موازی کشید:

خط پایینی نگاهی به خط بالایی کرد و عاشقش شد

خط بالایی هم نگاهی کردو عاشق خط پایینی شد.

در همن لحظه بود که استاد گفت:دو خط موازی هیچوقت به هم

نمیرسن!!!!

نوشته شده در پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,ساعت 13:58 توسط محدثه| 4 نظر |

چه قدر تلخ است با بغض بنویسی با خنده بخوانند.....

پس گوش کن تا بخندی!!

باران همیشه میبارد..

اما همیشه مردم ستاره را دوست دارند..

نا مردیست..

ان همه اشک را به چشمکی فروختن..

گاهی میشود تمام

زندگی را در اغوش گرفت...

به شرطی که تمام زندگیت یک نفر باشد....

نوشته شده در پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,ساعت 13:50 توسط محدثه| نظر بدهيد |

اهای مرغ عشق!

فخر نفروش معشوق تو هم به لطف قفس که وفا دار مانده...

نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:,ساعت 11:33 توسط محدثه| نظر بدهيد |

همین که ارزو هایم را خاک کردم به ارامش رسیدم...

چه ساده بود خوشبختی!!

نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:,ساعت 11:27 توسط محدثه| نظر بدهيد |

الان که کلی حرف برای گفتن داریم...

زنگ انشا نداریم....

نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:,ساعت 11:26 توسط محدثه| نظر بدهيد |

همه گفتند:

بخشش از بزرگان است

من بخشیدم ولی هیچ کس نگفت:

چقدر بزرگ شدی

همه گفتند:

بلد نبودی حقت را بگیری!!!

اینم از زندگی........

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:,ساعت 11:18 توسط محدثه| 2 نظر |

باید تو این دنیا زندگی کرد....

همه زندگی میکنن ولی چه جوری؟؟؟

یکی نون شبشو نداره یکی خانواده نداره یکی بچه نداره....

ولی زندگی میکنناز بچگی یاد گرفتیم هرچی خدا داد بگیم

خدایا شکرت!!!!حتی نگیم چرا؟؟؟

نوشته شده در سه شنبه 3 دی 1392برچسب:,ساعت 16:16 توسط محدثه| 2 نظر |

دعا میکنم که هیچ گاه چشم های زیبای تو را

در انحصار قطره های اشک نبینم

دعا میکنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم

دعا میکنم دستانت که وسعت اسمان وپاکی دریا وبوی بهار را دارد

همیشه از حرارت عشق گرم باشد........

 

نوشته شده در سه شنبه 3 دی 1392برچسب:,ساعت 16:4 توسط محدثه| نظر بدهيد |


Power By: LoxBlog.Com